اولین مبارزه. یک روز خانم معلم به پسرم گفت:. - « بازرگان! تو که صدای خوبی داری اذان بگو. ». او جواب داد:. - « من پیش آدم های سر لخت اذان نمی گویم. ». آن وقت در حالی که از کلاس بیرون می رفت ادامه داد که:. -« وقتی روسری سرتان کنید برمی گردم. » به این صورت بازرگان اولین مبارزه علیه رژیم را از مدرسه شروع کرد. خاطره ای از شهید بازرگان گریوانی. راوی: رضا گریوانی، پدر شهید. koodak@tebyan. com نویسنده: مریم عرفانیان تنظیم: فهیمه امرالله شبکه کودک و نوجوان تبیان.
اولین مبارزه

یک روز خانم معلم به پسرم گفت:
- « بازرگان! تو که صدای خوبی داری اذان بگو.»
او جواب داد:
- « من پیش آدم های سر لخت اذان نمی گویم.»
آن وقت در حالی که از کلاس بیرون می رفت ادامه داد که:
-« وقتی روسری سرتان کنید برمی گردم.» به این صورت بازرگان اولین مبارزه علیه رژیم را از مدرسه شروع کرد.
خاطره ای از شهید بازرگان گریوانی
راوی: رضا گریوانی، پدر شهید
